سلام مجدد دیروز بشدت دستم بند شد ونتونستم براتون بنویسم مرسی از کامنتای پرمحتواتون در سروش
در ادامه سرگذشت من گفتم که اولین قرار بینمون گذاشته شد.
بهترین رنگ(سفید)بهم میومدو پوشیدمو کلی مدل مختلف مو رو امتحان کردم و در نهایت با کلی اب قندماشینو راه انداختم که برم که راهیو نرفته بودم سمت فولادشهر که واویلا پسر خالم زنگ زد و گفت که من در مغازتونم و کار رنگ درب و حفاظاشو اومدم انجام بدم وخی بیا عامووووووووووووو
من پسر خالم
پلیسی که بخاطر هول کردن برا سر وقت رفتن سر قرار 50تومن برام نوشت
برگشتم مغازه و کلیدارو دادمش و کلی براش خرت و پرتم گرفتم که براناهار گریه نکنه و زنگمم نزنه اصلا
گازشو گرفتم و تیز رفتم سمت دانشگاه فولادشهر،نه که نرفته باشم تا اون موقع اونوراها رفته بودم اما برا فروختن جنسی چیزی یا معامله ای نه یه دختر
رفتم و دیدم دوتا ساختمون زشششششششششششششششت که ازشون لباس اویزون بود چقدم شبیه اون ساختمونا تو سریالا ی والکینگ دد بود،زنگ زدمو رفتم جلو تر دیدمش.
سریع سوار شدو گفت برو برو منم که گیج و هول بودم براخودم رفتیم که اولین قرارمونو بسازیم.حالا اون یدختری تپلی سبزه(یادش بخیر همیشه میگفت نگو اقاااا من نخودیم .هی)با مانتو و عینک دودی و کلی جزوه (سنگین)و کیفش،بوی خیلی خاصی میداد خیلی دوست داشتم عطرشو بماند که بعدها فهمیدم اصلا عطر نزده بود بوی لاک پاک کنش بوده،با کلی خوشحالی رفتیم سمت اصفهان و تو راه اون حرف میزد و منم که هول تر از اون ادا ادمای ارومو در میاوردم
بعد از کلی صحبت گفتم بریم غذابخوریم و جلوی یرستوران وایسادیم رفتم با کلی تاخیر دو ظرف جوجه کباب گرفتم و رفتین ناژوان (شانس ما نه پلیس بود و نه ادمی )زیر انداز انداختمو و اون که داشت از استرس و ترس میلرزید با کفش نشست و هر دومونم هول ترین و پر شوق ترین غذای عمرمونو خوردیم.البته اصلا نخوردیم فقط چند لقمه و به درخواستش گازشو گرفتیم و بعد یکم تابیدن رفتیم سمت تختیو اونجا اصرار کرد که ازینجا میره نجف اباد ،اخرین اهنگ اون قرار اول اهنگ یادم نرفته از پازل بند بود اهنگی که الان گوش میدمو اشکام میریزه.
هیچوقت اون روزو اهنگ از ذهنم پاک نمیشه.همیشه بهم میگفت میغان چرکولی اخه ریش داشتمو مثل لاتا بود تیپ اون روزم(وزوز موی)
,اون ,کلی ,سمت ,هول ,گرفتم , ,رفتیم سمت ,با کلی ,پسر خالم ,که اولین
درباره این سایت